صفحه اصلی   |   www.marvdashtnama.ir   |   

 

آخرین اخبار

  • اقتصاد دنیا چطور هر روز بدهکارتر می‌شود؟
  • گزارش تصویری برگزاري جشن نوروز ۱۴۰۴ در مجموعه جهانی تخت جمشید مرودشت
  • لباس محلی فارس با قدمتی چهار هزار ساله
  • نصب ماکت هواپیمای جنگی اف ۵ در ورودی شهر مرودشت
  • پیام تبریک اسفندیار عبدالهی به مناسبت آغاز سال نو
  • مدرسه شهید مرزبان قهرمان والیبال آموزشگاه های مرودشت شد
  • همایش بین‌المللی نوروز در پایگاه میراث فرهنگی تخت‌جمشید برگزار شد
  • تخت جمشید میزبان ۳ کشور عضو حوزه نوروز
  • بیشترین میزان تخلف در واحدهای صنفی شهرستان مربوط به عدم درج قیمت، گران‌ فروشی، کم‌فروشی، تقلب و عدم ارائه صورت حساب است
  • الگوپروری در بحث فرهنگ نیاز اساسی ماست.
  • ترویج امر به معرف باعث برچیده شدن ناهنچار های اجتماعی می شود
  • اتصال به آزاد راه شیراز اصفهان در دستور کار وزارت راه و شهرسازی با تلاش های اسفندیار عبدالهی
  • بازدید فرماندار ویژه شهرستان مرودشت از روند بهسازی محورهای گردشگری
  • بزرگترین محفل قرآنی دانش آموزان مدارس غیر دولتی و هیئت امنایی در مرودشت
  • دیدار و گفتگوی هیات مدیره نظام پرستاری با سرپرست فرمانداری مرودشت
  • جنگل های اطراف تخت جمشید در حال نابودی هست مسئولان فکر اساسی کنند
  • برگزاری یادواره شهدا در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت
  • قاتل جوان مرودشتی تسلیم قانون شد؛ انگیزه قتل، مسدود کردن راه بود
  • انتصاب دبیر جدید حلقه میانی مطالبه گری شهرستان مرودشت
  • وقتی که پیچِ سازوکارهای رسمی شل شده و تابوشکنی مد می‌شود
  • پاراتکواندو ایران در تسخیر یک عجوبه مرودشتی/ کسب دو نشان طلای نوبرانه رهاورد ارباب ضربه ها
  • وزنه برداران دانش آموز مرودشت بر قله ی فارس؛
  • شوراهای اسلامی باید در تصمیم گیری و تصمیم سازی مشارکت فعال داشته باشند
  • برپایی امپراطور روم در تخت جمشید | ماجرای تفاهم 30 میلیاردی میراث فارس و شهرداری مرودشت چیست؟
  • کاشت درخت باید به عنوان یک فرهنگ نهادینه شود
  • فعالیت معدن و کارخانه آسفالت پیرامون تخت جمشید بصورت کامل متوقف می‌شود
  • مهدی رزمیان قهرمان لیگ برتر تکواندو کشور
  • تا دو هفته آینده تمامی کابل های مخابرات سرقت شده مرودشت جایگزین می شود
  • مراسم تجلیل ازدانش آموزان برتر برگزار شد.
  • طراحی تابلو رله هوشمند قابل برنامه ریزی در مرودشت.
  •  

     

     

    بیکامی در کامفیروز؛
    حکایت آبی که هم آب است و هم نان

    4886
    :كد
    يك شنبه 22 مرداد 1396

    من کامفیروزم و این آخرین ضجه‌های من است. نمی‌دانم گوش شنوایی هست یا نه. زندگی در کامفیروز و زندگی کامفیروز رو به پایان است، به دادش برسید.



    احمدرضا شکوهی، دکترای ادبیات و زبان فارسی و از دبیران شهرستان کامفیروز در یادداشتی انتقادی به وضعیت بحرانی این شهرستان و عدم توجه مسئولین پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

    من کامفیروزم؛ دشتی که رمق‌های آخر زندگی خود را تجربه می‌کند، بسیار کهنسال و باتجربه‌ام. سال‌های پرآب و کم‌آب زیادی را دیده‌ام. شریان وجود من تا بوده رود کُر بوده است. زمان‌هایی پیش آمده است که رگ‌های وجودم خشک شوند اما هیچ گاه چنین روزهای تلخی را تجربه نکرده‌ام.

    گله از باران نیست، گله از یاران است. گله از آنانی است که بدون دیدن من آب را سد کردند و مردمان مرا به چشم نیاورده و نمی‌آورند، با خود نگفتند که اینان هم انسان‌اند و حق زندگی دارند.

    لحظه‌ای خود را به جای مردمان من قرار ندادند و ندیدند که هزاران سال است اینان بر دامن من آرام گرفته‌اند و آب کُر زندگی آن‌هاست. حق آن‌هاست. سد بستند با آن که می‌دانستند با این کار سرزمینی هزاران ساله و ساکنان آن به فنا می‌روند.

    عمر زیادی دارم و معبر حاکمان زیادی بوده‌ام. روزگار تلخ و شیرین بسیاری را سپری کرده‌ام اما چنین روزگار غریبی ندیده‌ام. آب و نان و فروغ زندگی اطفال مرا گرفته‌اند تا برق بگیرند. قانع شدیم که پس از برق گرفتن، آب جاری خواهد شد اما انگار کمر به نابودی ما بسته‌اند زیرا این کار را زمستان انجام می‌دهند تا بی‌ثمر آب از ما بگذرد!

    من کامفیروزم و حق زندگی دارم. ای کسانی که دانسته یا ندانسته مرا به مرگ محکوم کرده‌اید بدانید آبی که همچون ابن‌سعد مانع جریان آن شده‌اید از دیرباز حق ما بوده است و شما هیچ حق شرعی و عُرفی نسبت به آن ندارید بدانید آبی که می‌فروشید نانی است که از سفره ساکنان من به یغما برده‌اید.

    من شرمنده پیرمردان و پیرزنانی هستم که با درآمد مختصر هزارمترمربع زمین کشاورزی ارتزاق می‌کردند و اکنون کسی از آنان نمی‌پرسد چه می‌کنید، چه می‌خورید، چگونه نفس می‌کشید.

    من کامفیروزم و دیگر نایی ندارم. آخرین قطرات آب وجودم را در اختیار ساکنین خود گذارده‌ام تا به زور کلنگ آن را بیرون بکشند. وچند صباحی را فقط زنده بمانند نه زندگی کنند.

    من کامفیروزم و این آخرین ضجه‌های من است. نمی‌دانم گوش شنوایی هست یا نه. زندگی در کامفیروز و زندگی کامفیروز رو به پایان است، به دادش برسید.

    آنان که ره آب مرا سد کردند

    بر من ستم و به مردمم بد کردند

    آبی که حیات و نان و آبم می‌بود

    برقی که به خرمنم شرر زد کردند


    منبع:شیرازه



    نظرات بینندگان
    ارسال نظرات
    نام
    ایمیل
    نظر*  
    کد امنیتی جمع 4 با 4
     

      - نظراتی که به پیشرفت و تعمیق بحث کمک می کنند در مدت کوتاهی پس از دریافت به نظر دیگر بینندگان می رسد.
    - نظرات حاوی الفاظ سبک یا هرگونه توهین، افترا، کنایه یا تحقیر نسبت به دیگران منعکس نمی ‏شوند.

     

     

     

     
     
    +تبلیعات در سایت مرودشت آنلاین با تعرفه های استثنائی - 09394084008
     
    4613
     
       
      logo-samandehi

    صفحه اصلی

    مدیریت سایت

    ارتباط با ما

    خبرنامه

    ایمیل

    آرشیو

    جستجو

    پیوند ها

    سفارش تبلیغات

    RSS

     

    بهترین نمایش در 768*1024     |    تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مرودشت آنلاین می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.    |    طراحی و تولید: H. Mokhtari